بازسازي معماري آلمان

بازسازي معماري آلمان
از دهه 1980 ، تعدادی از ساختمان ها در آلمان بازسازی شده اند که هدف آنها کمک به شکل گیری هویت آلمانی است. در حالی که از این دوره به عنوان "موج بازسازی" یاد می شود ، نگاهی به تاریخ معماری آلمان نشان می دهد که از سال 1945 به بعد ، هم در شرق و هم در غرب ، بازسازی مداومی از ساختمان های از دست رفته انجام شده است. حتی اگر اشکال مدرن معماری بر بازسازی پس از جنگ مسلط بود ، در بیشتر شهرها مجموعه ای از پروژه های برجسته برای بازسازی بناهای مهم از تاریخ شهر وجود داشت که به طور جزئی یا کامل تخریب شده بودند. پس چرا اصلاً در مورد موج بازسازی از دهه 1980 صحبت شده است؟ چه چیزی تغییر کرد تا بتوان آن را به عنوان چیز جدیدی درک کرد؟
در اوایل دهه 1980 ، روند بازسازی شهرهای آلمان که در جنگ ویران شده بودند ، تا حد زیادی به پایان رسیده بود. در این دوره ، بازسازی های تاریخی و بناهای مدرن با یکدیگر همزیستی داشتند - حتی اگر بعضی اوقات در مورد آنها بحث و تبادل نظر شود. تجدد و بازسازی از یکدیگر جدا نبودند. به عنوان مثال در فرانكفورت آم ماین ، به لطف ابتكار سالها توسط معمار آلوئیس گیفر ، كه مسئول پروژه های مدرن مانند ساختمانهای مسكونی در نمایشگاه ساختمان اینترباو در شهر بود ، ساختمان Leinwandhaus (Linen House) در Frankfurt am Main بازسازی شد. برلین در سال 1957 (هانساوینرتل) و فرودگاه فرانکفورت. در برلین ، ریچارد پائولیک ، که برای باهاوس - مظهر تجدد - کار کرده بود ، بازسازی کلاسیک Staatsoper Unter den Linden ، Kronprinzenpalais و Prinzessinnenpalais را به عهده گرفت.
وقتی مسئله از ترمیم آسیب های زمان جنگ به توسعه محیط ساخته شده تغییر پیدا کرد ، با این حال ، معماری و برنامه ریزی شهری مدرن مورد انتقاد قرار گرفت. پروژه های بازسازی در طی دهه 1980 و پس از آن در بیشتر دهه ها در مناطق خالی انجام نشد ، اما در عوض خود به عوامل تخریب شهری تبدیل شدند. بازسازی های تاریخی جای ساختمان های مدرن را گرفتند.
این درگیری ها که به یک جنگ فرهنگی تبدیل شد ، از نظر ایدئولوژیک بارگیری شده و آنتاگونیستی به گونه ای درگیر شد که مناقشه سقف افسانه ای (Zehlendorf) در اواخر دهه 1920 را به یاد می آورد ، که فقط در مورد راه حل معماری برای مکان خاص مورد نظر نبود ، بلکه در مورد یک اصول اجتماعی ارزش ها ، درباره سیاست تاریخ و س questionsالات مربوط به هویت ، در مورد درک جامعه از خود. طراحی های معماری مورد بحث (سقف های مسطح در مقابل سقف های شیب دار) به عنوان رهنمودهای ساخته شده درک می شد که فراتر از یک مورد خاص بود ، و در آن درک می شد که مورد دوم برای تغییر جهت ، برای عقب راندن تأثیر "مدرنیست ها" و احیای سنتی اشکال معماری. س questionsالات معماری به س fundamentalالات اساسی تاریخ و سیاست هویت گره خورده بود و بر این اساس درباره تصویر شخصی جامعه مذاکره می شد.
در یک کشور فدرالیست مانند آلمان ، بحث در مورد محیط ساخته شده ابتدا در سطح محلی ، در مورد پروژه های معماری در شهرهای خاص اتفاق می افتد. مواضعی که در این مباحث بیان می شود ، به هیچ وجه مختص محل نیست. در عوض ، آنها مشارکت در بحث در مورد سطح جامعه به عنوان یک کل هستند. با استفاده از نمونه هایی از ساختمان های بازسازی شده که پروژه های ملی هستند ، می توان هسته ایدئولوژیک آنها را به بهترین وجه درک کرد. اینها همچنین به بهترین شکل تغییرات در جامعه را که در چنین معماری بیان می شود ، آشکار می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *